عطاملک جوینی:
علاء الدین عطاملک جوینی فرزند بهاء الدین محمد یکی از بزرگترین و والاترین مورخان دوره مغول (قرن هفتم) بوده، وی بر اثر دانش فراوان و بینش درست در سلک خواص امیر ارغون آقا در آمد
علاءالدین عطاملك جوینی. در 622 یا 633 به دنیا آمد (ابنفوطی، ج 4، قسم 2، ص 1036؛ ذهبی، حوادث و وفیات 681ـ690 ه ، ص 83) وی از قریه آزاد وار جوین بوده و چنانكه خود در دیباچه تاریخ جهانگشای (ج 1، ص 5 ـ6) نوشته است، پیش از بیست سالگی به دیوان راه یافت و از دبیرانِ خاص امیر ارغون شد و چند بار به همراهِ او، كه برای دادن گزارش مالیه ممالك غربی مغول به اردوی قاآن میرفت، به چین و مغولستان سفر كرد (جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص كا ـ كب). پس از آمدنِ هولاكو به ایران، عطاملك از دبیرانِ نزدیك او شد و پس از آنكه هولاكو الموت را فتح كرد، وی را راضی ساخت كه كتابخانه نفیسِ اسماعیلیان را بررسی كند و خود به خزانه اسماعیلیان رفت و آلات نجومی رَصَدخانه و كتابهای ارزنده را جدا و حفظ كرد. در 655، هنگامی كه هولاكو روانه بغداد شد، عطاملك همراه وی بود و به تصریح خود او در تسلیه الاِخوان(ص 60) در 657، یكسال پس از فتح بغداد، هولاكو حكومت بغداد را به وی سپرد. در دوره سلطنت اباقاخان (663ـ680) نیز در ظاهر به نیابتِ امیر سونجاقآقا، حاكم بغداد و سراسر عراق عرب بود و در آباد ساختن آن خِطه و آسایش رعایا و ایجاد قُراء و مزارع و انهار كوشید. علاءالدین تا یك سال پس از جلوس سلطان احمد تگودار *و مجموعاً نزدیك 24 سال، حكمران بغداد بود (ابنفوطی، ج 4، قسم 2، ص 1035؛ ذهبی، حوادث و وفیات 681ـ 690 ه ، ص 81؛ جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص كو ـ لج).
در این سالها و در زمانهای پرآشوب و در دستگاه ایلخانان، كه رقابت میان امیران و اعیان و دیوانیان در آن شدید بود، عطاملك و برادرش شمسالدین، دشمنان و بدخواهان بسیاری داشتند، چنانكه علاءالدین حكایت سوءقصد و آزار شحنه مغولی بغداد و نایب او، و نیز سعایتِ نقیبالنقبا تاجالدین علیبن محمد حسنی علوی معروف به ابنطَقطَقی، پدرِ ابنطقطقی مؤلف كتاب الفخری ، را بازگفته است، اما سرسختترین بدخواه او و برادرش، مجدالملك یزدی بود كه از 679 ایلخان، او را بهمقام اِشراف ممالك (ناظر مالیه مملكتی) نایل كرد. علاءالدین شرحِ مصائبِ خود را در دو دفتر نگاشته است كه اولی تسلیه الاِخوان نام دارد و دومی متمم آن است. سرانجام، مجدالملك به تصرف در اموال دیوان و نیز تبانی با ارغون، كه مدعی سلطنت بود، متهم و محكوم به مرگ شد. مجدالملك را در جمادیالاولی 681 قطعه قطعه كردند و یاران او را در بغداد و اطراف آن به قتل رساندند. عطاملك نیز در همان سال، به سبب مصائبی كه به او رسیده بود، در مغان درگذشت. جسد او را به تبریز بردند و در گورستانِ چَرَنداب دفن كردند. تگودار، خواجههارون (پسر شمسالدین) را به جای او به حكومت بغداد فرستاد (رجوع کنید به جوینی، 1361 ش، ص 95ـ136؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1117، 1126ـ1129؛ وصّافالحضره، ص 92ـ 108؛ جوینی، 1911ـ1937، ج 1، همان مقدمه، ص لج ـ س؛ قس ابنفوطی، همانجا، كه محل درگذشت عطاملك را ارّان ذكر كرده است). بهگفته ابنفوطی (همانجا)، عطاملك جوینی دارای رسائل و اشعار و حِكم و امثال بود و اجازه روایت تمام مصنفات خود را به وی داده و در 677 در قلعه تبریز اشعار خود را بر او املا كرده بود. علاءالدین عطامك و شمسالدین محمد جوینی، گرایشهای شیعی داشتند (جعفریان، ص 25).
با حضور او در دستگاه اداري مغولان، اقدامات بي رحمانه آنان عليه مردم کاهش يافت و از تباه شدن آثار فرهنگي ايران تا اندازهاي جلوگيري شد. عطاملک بيست و چهار سال اداره عراق را به عهده داشت تا اينکه بر اثر دسيسه هاي دشمنانش خان مغول بر او بد بين شد و او را بر کنار کرد. مهم ترين اثر عطاملک جويني کتاب تاريخ جهان گشا است که در آن به شرح جنگ هاي چنگيز خان و هلاکو خان مغول و شرح جنايات آنان پرداخته است. از خدمات او مي توان به احداث نهر نجف اشاره کرد. اين مورخ بزرگ در پنجاه و هشت سالگي درگذشت.
منابع: تاریخ سبزوار (سید علی نقی امین)، ویکی پدیا، فرهنگ لغت دهخدا ، ویکیگفتاورد، سایت جوین
استفاده از این مطالب با ذکر منبع مجاز می باشد
|